عزیز معتضدی
دنیا دلش برای دیو بروبک تنگ میشود؛ به یاد اسطوره جاز
- پنج شنبه 06 دسامبر 2012 - 16 آذر 1391
«!ممنون دیو برای تیک فایو (Take Five) ما هر دو عاشق این آهنگ شدیم. من به کانادا رفتم که با او ازدواج کنم. سال ۱۹۶۳ بود. روحت شاد»
این یکی از هزارها اظهار نظری ست که در نخستین ساعات پس از درگذشت دیو بروبک اسطوره موسیقی جاز آمریکا در شبکههای اجتماعی رد و بدل شده. علاقهمند دیگری مینویسد: «تایمآوت یکی از نخستین آلبومهای زندگی من بود. آلبومی که هنوز گوش میکنم. دنیا دلش برای دیو تنگ میشود...و»
دیو بروبک آهنگساز و نوازندهای که روز چهارشنبه پنجم دسامبر، یک روز قبل از نود و دومین سالگرد تولدش در گذشت یکی از غولهای موسیقی جاز و آخرین بازمانده نسلی بود که در تاریخ این موسیقی به نام جریان اصلی شناخته میشود.و
بروبک شهرت و اعتبار عظیم خود را با آلبوم تایم آوت در دهه پنجاه میلادی قرن گذشته به دست آورد. در همان سالها او برای کنسرت به چهار گوشه دنیا از جمله ایران سفر کرد و طی دهههای بعدی و با ادامه سفرها چنان کارنامه پربار و غنی از الحان بدیع و شگفتانگیز برای خود و همکارانش فراهم کرد که کمتر آهنگساز و نوازنده بزرگی در موسیقی جاز چه از نظر کیفیت و چه از نظر کمیت با کار او برابری میکند.و
یکی از ویژگیهای بارز بروبک در مقام رهبر و نوازنده پیانو به گفته خودش گوش شنوایی بود که از داریوس میلو، آهنگساز کلاسیک فرانسوی و استادش به ارث برده بود. او که در جوانی موسیقی آتونال و چند آوایی را از شوئنبرگ و ارکستراسیون را از میلو آموخته بود در شکوفا کردن و گرفتن بهترین اجرا از اعضای گروهش مهارتی استثنایی داشت.و
در کنسرتهایش با سخاوت و تمرکزی مثالزدنی به بداهه نوازی تک تک اعضای گروه دل میداد و گوش میسپرد و تا جایی که نوازنده حرفی برای گفتن داشت میدان را با بهترین آرایش در اختیارش قرار میداد. طی سالهای متمادی نوازندههای محلی بسیاری بودند که همچون یلان کوچکی به ارکستر او وارد شدند و در هیأت رستمهای داستان از آن بیرون رفتند. در این زمینه تنها دوک الینگتون را همپای او شناختهاند.و
محبوبیت عام بروبک برای هنرمندان پیشگامی که از پیچیدگی پولیفونیک آثار او آگاهاند شگفتانگیز و گاهی رشک آور است. قطعه تیک فایو (برداشت پنجم) که بیش از دو خط ملودی ساخته پل دزموند به سفارش بروبک نیست، و او در طول زندگیاش به دفعات بیشمار بر روی آن بداههنوازی کرد و به چنین جایگاه افسانهایاش رساند، بهترین شاهد این مدعاست.و
با این همه بروبک خود با این که هیچ وقت از جریان اصلی جاز جدا نشد، در سالهای اولیه با کمپانیهای صفحهپر کنی مشکل داشت. نظر آنها به گفته بروبک در آن سالها این بود که با موسیقی جاز باید مردم بتوانند برقصند، و ترکیبهای پیچیده او بر خلاف ریتمهای چارلستون و شیوههای اجرایی ارکسترهای بزرگ دهههای پیشین امکان رقصیدن را به علاقهمندان نمیدهد.و
بروبک همچنین با گذاشتن تصویر مورد علاقهاش بر روی جلد آلبوم تایمآوت مشکل داشت. پیشنهاد او تابلوی معروف خوان میرو نقاش اسپانیایی بود که بالاخره روی جلد تایمآوت ظاهر شد، اما به نظر مدیران کمپانیها در ابتدای امر نقاشی مدرن میرو برای جلد صفحه موسیقی جاز جریان اصلی بیش از اندازه رادیکال بود.و
ویژگیهای شخصی
دیو بروبک برخلاف بسیاری از بزرگان موسیقی جاز قرن گذشته که با الکل و سیگار و مواد مخدر دمخور بودند، به این چیزها دلبستگی نداشت. او معتاد به خنده بود، آنهم به قهقهه.و
در سال دوهزار و دو، یا دو هزار و سه که من برای اولین بار در مونترال او را از نزدیک دیدم نخستین چیزی که جلب توجهم را کرد قهقهههای خندهاش هنگام شوخی با مسئولان جشنواره و در پاسخ به سوالهای خبرنگاران بود. شب کنسرت وقتی با گامهای شمرده به صحنه آمد و در زیر نور چراغها ایستاد باز هم میخندید و شوخی میکرد.و
اما زمانی که پشت پیانو نشست و نورها کم شد احساس اضطرابی مبهم در عین لذت عمیق از نغمههای دلفریب موسیقی او به من دست داد. صحنه اجرا در یک چشمبه هم زدن تبدیل به دریایی توفانی شده بود. بروبک همچون ناخدایی سکان به دست در پشت پیانو کشتی توفانزده را با خروش سرسامآور سازهای بادی و ضربههای کوبنده طبلها از میان امواج مرگبار میگذراند. بی اختیار به یاد موبیدیک و جدال پیرمرد داستان همینگوی با کوسهها افتادم.و
قطعههایی که بارها پیش از آن گاهی با بهترین امکانات ضبط و پخش دیجیتال شنیده بودم، در اجرای زنده چیزی دیگر و سخت حماسی بود. با پیشداوری درباره مردی که از مرز هشتادسالگی گذشته بود میترسیدم نتواند این کشتی سنگین و پرتکان را به ساحل آرامش برساند، اما او تا به آخر رفت و مسافرانی را که ما بودیم به سلامت و خوشی در شبی دلپذیر و تابستانی در ساحل امن پیاده کرد. و بروبک چنین هنرمندی بود. هنرمندی که در ترازوی رویای آمریکایی کفه مثبت را برگزید و تا آخرین دم بر وزن و اعتبار آن افزود. او هم مثل اسکات فیتزجرالد، نویسنده رمان گتسبی بزرگ، به موسیقی جاز به چشم رویای آمریکایی نگاه میکرد. میگفت موسیقی جاز یعنی خلاقیت، آزادی و دموکراسی. مقررات خشک و دست و پاگیر را رها کن، و هر کاری دلت میخواهد بکن، این یعنی موسیقی جاز. و میگفت طنین موسیقی جاز و بداههنوازیهایش را در آثار موتسارت، بتهوون و باخ هم میشنود.و
سفیر صلح
بروبک با چنین افکاری تا بازپسین روزهای زندگیاش به گوشه و کنار دنیا سفر کرد و کنسرت داد. او محبوب خاص و عام بود. در ایران سالهای قبل از انقلاب که آلبومهایش در دسترس بود علاقهمندان زیاد و گاهی متعصب داشت که ساعتها درباره او و آثارش با هم بحث میکردند. دامنه بحثها گاهی تا آنجا پیش می رفت که مثلاً کسی میپرسید ساکنان احتمالی سیارههای دیگر تیک فایو را ممکن است بیشتر بپسندند یا هاتفایوهای لویی آرمسترانگ را.و
بروبک جوایز ملی و بین الملی بسیاری را در طول زندگی پربارش به دست آورد. در سال ۲۰۰۹ در سالگرد هشتاد و نهمین سال تولدش نشان و مدال افتخار مرکز کندی را در کاخ سفید از اوباما دریافت کرد.و
Aziz Motazedi Official Web Site. All Rights Reserved