تابستان سفید با ورود هما از سفر نیویورک به فرودگاه مهرآباد در یک روز گرم بیست و هشتم مرداد 1353 خورشیدی آغاز میشود. یک راننده جوان به نام بهروز اصرار دارد هما با ماشین او به مقصد برود. چهره بهروز برای هما آشناست. در راه متوجه میشود او یکی از همدانشکدهایهای سابقش است که به خاطر فعالیتهای سیاسی از دانشگاه اخراج شد و حالا برای تأمین مخارجش در یک آژانس کار میکند. بهروز به خانه هما راه مییابد و در آنجا متوجه روابط توفانی هما و شوهرش پرویز میشود. اختلافهای این زوج و سرنوشتی که برای خودشان و اطرافیانشان و بهروز رقم میخورد، دستمایه فیلمساز جوانی به نام یوسف برای ساختن فیلمی داستانی بر اساس گفتههای بهروز، تنها بازمانده و شاهد در دسترس آن ماجراها، در تابستان بیست سال بعد میشود.و
Aziz Motazedi Official Web Site. All Rights Reserved